:::: کافه ترانه ::::

ترانه های بیجی

:::: کافه ترانه ::::

ترانه های بیجی

باران :


دارم حس می کنم رویات
می خواد گم شه تو بیداری
شاید هر جا شبیهِ من
تو هم این لَحظَه رو داری

تو هم شاید به فکرِ من
رو هم چشماتُ می زاری
تو هم دلتنگِ من می شی
مثِ من زار می باری

تماشا می کنی شاید
تو هم این لحظه بارونُ
به دست جاده ها دادی
نگاهِ سردِ مجنونُ

شاید از هر سر کوچه
که رد می شی دل آشوبی
تو هم دنبالِ من هستی
تو هم مثلِ خودم خوبی

تو شاید مثل من هر شب
دلِ دریا رو کم داری
گل عشق ُ توی سینه
تو هم بی وقفه می کاری

شاید از فکرِ من دوری
شاید بی روح و مغروری
همش از دستِ من میری
*« خیالی نیست.مجبوری »
* آیدا رضوانی

  • مجتبی حکاک زاده

آلبوم خاطرات :


ببین چه سرخ و نازه
گونه ی هر دوتامون
محکم بغل گرفتیم
هم دیگه رو توو ایون

اینجا مامان نشسته
پای بساط چایی
اینم بابا گرفته
یه عکسِ یادگاری
----------------
عزیز چه دادی می زد
رفتیم بالای درخت ..
مامانی هول کرده بود
همش می گفت وای شکست
----------------
هنوز اینا رو دارم
یه ماشین فراری
جگوارِ مشکی قرمز
پشتِ یه بنز باری
-----------------
راستی عروسکت کو ؟
بچه ی خوب و نازت
هنوز بهش شیر می دی ؟
می بری توو اطاقت ؟

موهای فرفری شو
برس به زور می کشی ؟
وقتی می ره سمت گاز
سرش هوار می زنی ؟

وقتی می خواد بخوابه
واسش لالایی می گی ؟
شبایی که می ترسه
دستاشو صِف می گیری ؟
------------------
می خوای مثه قدیما
بشی مامان .. من . بابا ..!!!
-- با یه چادر می بندیم
یه آلونک همین جا ...

هنوز نرفته بیرون
زود میام از سرِ کار
سیبیلامُ تاب میدم
تکیه می دم به دیوار

بعد با یه استکان چای
قَدِ یه انگشت دونه
بیای بگی بفرما ..،
خوش اومدین به خونه !!

بادی بدم به غب غب
بگم چه گرمه چاییش
لبهامُ ور بدوزم ... ،،،
.. یادش بخیر خداییش...

اونوقت بری بپوشی
کفشای تق تقی ــتو
کفش توکه نبودن
کفش مامان گلی ــتو

بگی بیا بگردیم
تموم شهرو حالا..
دور اطاق بچرخیم
حتی تا صبح فردا
-----------------
توو آسمون خدا
چقد ستاره داشتیم
چقد توو باغچه هامون
گنج و طلا می کاشتیم

چقد به جنگ دشمن
با تیرکمون می رفتیم
چقد توو بازیامون
عهد و جناق شکستیم

چه آرزویی داشتیم ،!!!
فقط با یه دونه چتر
بپریم از پشتِ بوم
بریم بالا روی ابر
--------------------
سرت رو درد آوردم
چه خاطراتی دیدیم ...
قابت رو خاک گر فته ..
راستی کجا رسیدیم ؟؟ ...
----------------------
شاید هنوز یادته
کنار هم که بودیم
می رسیدیم یه جایی
با هم دیگه می خوندیم ..:

رسیدیم و رسیدیم
کاشکی نمی رسیدیم
توو راه بودیم خوش بودیم
سوار لاک پش بودیم

دلشوره :
توو بغضی که نگاتُ دوره کرده
تمام حال من معلوم میشه

تو برگشتی که آدم ها بدونن
یه عاشق تا ابد محکوم میشه


تو برگشتی تا چشمام خیس و ترشن
مثه روزایی که پیشم نبودی

چه فرقی داره بودن یا نبودت
تا وقتی که تو احساسم نکردی


از این برگشتنت دلشوره دارم
از اینکه پیش چشمام هرز میری

کنارِ تیغِ رو دستِ شکستم ...
تو با رگ های من هم مرز میری .

  • مجتبی حکاک زاده

امشب چه شبی است ..!!! :


امشب شب آشنایی ماســـــت
امشب شب دل بــــــــــردن نوره
مهتابِ دو چشــــمِ روشــــــنِ تو
سر چشمه ای از جام بـــــــلوره

امشب همه جا آینه بســـــــــتم
من با دسـت تو جناق شـکستم
اون عهدی که میگن توو کـتاباس
من با چشمای نازِ تو بـــــــسـتم


شیـــــــــــــــرینِ زمـونی
لیلی تووی شــــــــعـرام
تو مژده ی عشــــــــقی
تنهـــــا تورو میـــــــخوام
***
احســــــــاس مـن و تـو
امشـــــب عاشقـــونس
هـمــــــــــراه مـن و تـــو
خوش بختی توو خونس

امشب همه جا عطرِ بهــــــــــاره
روی دامنت شــــــــــــــکوفه زاره
اون عـــــــاشق چشمای نجیبت
با بودن تــــــــــــــــــو خدا رو داره

شیـــــــــــــــرینِ زمـونی
لیلی تووی شــــــــعـرام
تو مژده ی عشــــــــقی
تنهـــــا تورو میـــــــخوام
***
احســــــــاس مـن و تـو
امشـــــب عاشقـــونس
هـمــــــــــراه مـن و تـــو
خوش بختی توو خونس

  • مجتبی حکاک زاده

معما :


توو چشمات خیره می مونم
نگو تو سهم کابوسی
اگه کابوسِ من اینه
چرا لب هامُ می بوسی ؟

چرا توو عمق آغوشت
منُ آهسته جا میدی ؟
چرا امیدِ فردا رو
داری دست خدا میدی ؟

اگه خوابم چرا لمست
سر انگشتامُ سوزونده ؟
چرا تکرار لبخندت
هنوز تو خاطرم مونده ؟

نگو این تار موی تو
توو دستای من از رویاس !!
نگو این خواب و بیداری
تمام سهمم از دنیاس !!

دیگه خوابم نمی گیره ..
نشستم تا تو پیداشی ...
نشستم تا تو برگردی
جواب این معماشی ...

  • مجتبی حکاک زاده

sms


یه پیام خیلی ساده ؛
با سلام ،عرض ارادت
اگه بیداری جوابی
برسون به ما بی زحمت

چشم ما به گوشی خشک شد
ولی پاسخی ندادی
تموم شوقی که داشتیم
تو به باد غصه دادی

خوب می دونم که بیداری
آمار شباتو دارم
نمیگم آدم نبودیم
پای زحمتش می زارم

باشه هر جوری که می خوای
تو به خیر ما به سلامت
شاید این جوری نبودت
برای من بشه عادت

  • مجتبی حکاک زاده

دم دمی :


« یه روز میای از راه دور
با کوله باری از غرور » 1
دست توی دستام می زاری
« تو کوچه هاى بى عبور » 2

« یه روز کنارم میشینی » 3
بوسه می زاری رو لبم
یه روزی تنهام می زاری.
عاشق کُشی هات طلبم

« یه روز میشی سلام من
بدون بحث و مسأله
یه روز با یه خدافظی
تموم میشه این قائله »4

یه روز غریبه پیشِ من
یا آشنای دورمی
یه روزمیگی پیشم بمون
یه روزی میشی دم دمی

یه روز صدای خندمی
یه روز توُ بُغضِ گریه هام
یه روز شکایت می کنی
از لحنِ پر دردِ صدام

یه روز میای از بی کسی
سر روی شونم می زاری
یه روز من و پس می زنی
می گی که دوستم نداری

یه روز نَمِ اشکی میشی
می خوای که درکت بکنم
یه روز بلای جونمی
می خوای که ترکت بکنم

یه روزبهم خبرمیدن
غرورِ توشکسته شد
ترانه های هر شبت
از این جدایی خسته شد
_______________________________
1.بانو معصومه دده بالا
2.جناب ابوالفضل حبیبی
3.جناب مهدی نوروزی ( hamed2 )
4.جناب نوید دانایی
_______________________________

  • مجتبی حکاک زاده

ooVoo



Exclamation یه توضیح کوچولو : ( البته دوستان از من وارد ترن )
ooVoo نام محصولی برای ارتباطات صوتی و تصویری در بستر اینترنت است.
قاب سیاه همون مانیتور یا ال سی دی میباشد .Exclamation





گریه نکن پیش چشام
من دیگه طاقت ندارم
با قطره های اشک تو
این جا دارم کم میارم

از توو همین قاب سیاه
دس روی موهات میکشم
بی تو توو این کنج اطاق
نزدیکه دیوونه بشم

کاشکی با هم خیال کنیم
پنجره بازه رو به ما
میشه که رد بشیم از این
غربت و این فاصله ها

میشه تو آغوش خودم
یکم نوازشت کنم
چهره به چهره رو به رو
دوباره عاشقت کنم

دستاتو محکم بگیرم
به التماس بودنت
مشاممو پر بکنم
از عطر خوب پیرنت

یواش توی گوش شما
بگم چقد دوست دارم
بگم شبای بی کسی
وجودتو کم میارم

سر روی شونت بزارم
گریه هامو رها کنم
واسه همیشه داشتنت
از ته دل دعا کنم

دس بکشی روی سرم
خستگیامو در کنی
دلتنگیای دنیامو
یک شبه در به در کنی

یک کمی آروم بگیرم
با بوسه بازی لبات
پر از ترانه شم از این
برقِ نگاهِ توو شبات (صدا و لحن خنده هات)
.......

آخ که نمیدونم حالا
نگات کنم با چشم باز
یا توی رویای خودم
با تو بشم خاطره ساز

حیف که دوباره صبح شد و
صدای این پرنده ها
بهم میگن بیدار شو از
میون خواب قصه ها

تو با من و کنار من
خیلی کمن فاصله ها
فقط نمیشه رد بشم
از توو همین قاب سیا

  • مجتبی حکاک زاده

نامه های شبونه :


دو تا عاشق ، تک و تنها
هر کدوم کنجِ یه دیوار
می شینن نامه می خونن
نامه ای نوشتة یار

یکی می خونه سلامُ
بعدشم عرض ارادت
اون یکی ، خدانگهدار
حتی تا روز قیامت

یکی میگه زندگی رو
ما یه روزباهم می سازیم
اون یکی:قمارعشقُ
به همین دنیا می بازیم

یکی میگه آرزومه
که ما رو با هم ببینن
یکی میگه خیلی بد شد
آخه چیزایی شنیدن

این یکی میگه می مونیم
پای هرعهدی که بستیم
اون یکی میگه محاله
آخه چند وقته شکستیم

یکی میگه من میچینم
تموم ستاره ها رو
اون یکی میگه فروختیم
شمع توی قصه ها رو

یکی از روزای خوب و
هدیه های رنگی میگه
اون یکی گل امیدُ
دیگه از این قصه چیده

یکی میگه این دل ما
طاقت هیچی نداره
یکی میگه مردن من
شده تنها راه چاره...

  • مجتبی حکاک زاده

قفل این سکوت و بشکن :


قاب عکس سر طاقچه آینه و شمدونیامون
هنوزم داره هوای عطر لیلی واسه مجنون

توی بهت شب یلدا من و تو نشسته بودیم
عکسمون گرفته میشد چشامونو بسته بودیم

رو لبامون پُره خنده دستامون برگ برنده
توی قاب پشت تصویر پَرِ طاووس و پرنده

جای بوسه روی چشمات گَردِ تنهایی رو شونم
تو چه ساده پر کشیدی حالا زندونیه خونم

مگه یادم میره اون شب خلوتِ من و تو تنها
فال حافظ توی ایوون واسه خوشبختیه فردا

تو حیات به قاصدک ها گفتن آرزوهامون
پر دادن با فوت و خنده تا بره دست خدامون

گُلارو آب پاشی کردن فکر یک نهال تازه
کلمات سر کاری بوسه های بی اجازه

سر حوض نِشَستنامون کله قن(قند)شکستنامون
بوی عطر شُله نظری...، چای لب دوز خوردنامون
...
هنوزم داره هوای نفس تو خونه ی من
قفل این سکوت و بشکن قفل این سکوت و بشکن

  • مجتبی حکاک زاده

یه ترانه ساده :


چشماتُ گریون دیدم و
ناز ِ نگاتُ طب زده
دستاتُ لرزون دیدم و
روزاتُ تاروشب زده

قصه می گفتی از بدی
هرچی سیلی به خود زدی
می خواستی حتی بمیری
آتیش به جونم می زدی

شکستِ تو به هم زدم
غرور گذاشتم توُ چشات
گریه رو کشتم توُ دلت
خنده گذاشتم رو لبات

روز و شبت آفتابی شد
سیاهی رفته از نگات
دوباره آتیش می زنی
اون که نشسته بود به پات ؟  

  • مجتبی حکاک زاده