یه ترانه ساده
پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۰ ق.ظ
یه ترانه ساده :
چشماتُ گریون دیدم و
ناز ِ نگاتُ طب زده
دستاتُ لرزون دیدم و
روزاتُ تاروشب زده
قصه می گفتی از بدی
هرچی سیلی به خود زدی
می خواستی حتی بمیری
آتیش به جونم می زدی
شکستِ تو به هم زدم
غرور گذاشتم توُ چشات
گریه رو کشتم توُ دلت
خنده گذاشتم رو لبات
روز و شبت آفتابی شد
سیاهی رفته از نگات
دوباره آتیش می زنی
اون که نشسته بود به پات ؟
- ۹۲/۰۴/۲۷